امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس که خداخیرخواه اوباشدمحبت حسین (علیه السلام)وزیارتش رادردل اومی اندازدوهرکس که خدابدخواه اوباشدکینه وخشم حسین(علیه السلام)وخشم زیارتش رادردل اومی اندازد.
منبع:کتاب وسائل الشیعه،ج10،ص388.
امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس که خداخیرخواه اوباشدمحبت حسین (علیه السلام)وزیارتش رادردل اومی اندازدوهرکس که خدابدخواه اوباشدکینه وخشم حسین(علیه السلام)وخشم زیارتش رادردل اومی اندازد.
منبع:کتاب وسائل الشیعه،ج10،ص388.

اشک یتیم
ای عمه بیا تا که غریبانه بگرییم رو از وطن و خانه، به ویرانه بگرییم
پژمرد گل روی تو از تابش خورشید در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم
لبریز شرای عمه دگر کاسه صبرم بر حال تو و این دل ویرانه بگرییم
نومید ز دیدار پدر گشته دل من بنشین به کنارم، پریشانه بگرییم
گردیم چو پروانه به گرد سر معشوق چون شمع در این گوشه کاشانه بگرییم
این عقده مرا می کشد ای عمه پیش نظر مردم بیگانه بگرییم
عمه، بابایم کجاست؟ اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا… امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟…»